زندگی در دل جنگل درختان سُرخ‌چوب

سالم‌ترین انسان‌ها، بیمارترین‌ها هستند. خوشبخت کسی است که علائم بیماری دارد. درد را حس می‌کند. کمبودش را می‌فهمد. کسی که دردی را احساس نمی‌کند، در وضعیت خطرناکی به سر می‌برد. بیشتر انسان‌ها، بیمار نیستند. سالم و معمولی‌اند.*

چارلز بِلو**، معمار، مجسمه‌ساز، مهندس و نجار از همین «آدم‌های بیمار» است که درد را حس می‌کند.
۵۳ سال پیش، چارلز بِلو، معمار جوان آمریکایی با وانا، همسرش در دل جنگل درختان سرخ‌چوب غول‌پیکر(سکویا) در کالیفرنیای شمالی ۴۰۰ جریب زمین خرید؛ یک‌ و شش‌دهم کیلومتر مربع زمین جنگلی پر از درختان سوزنی‌برگ و عظیم چندصدساله با ارتفاع صدمتری که سایه‌شان همه جنگل را پوشانده بود.

Photo: Ian Tuttle. outsideonline.com

این زوج جوان در سال ۱۹۶۸ میلادی زندگی ساده، خودکفا و به دور از غوغای شهری را انتخاب کردند. پس‌انداز مختصرشان را دادند و زمین را خریدند و با ۲۸۰۰ دلار اولین خانه چوبی‌شان را با کمک دو-سه دوست در پنج روز ساختند. خانه‌ای از جنس چوب درخت‌های تنومند سکویا که با دانش و تجربه چارلز برای بریدن، انتخاب می‌شد تا به زیست‌بوم منطقه صدمه نزند و اتفاقا به فتوسنتز درختان جوان‌تر کمک کند. با تنه همین درخت‌های عظیم برای خودشان پل ساختند تا از رودخانه وسط زمین‌شان عبور کنند، جاده کوچک محلی کشیدند و بدون برق، با آتش و بخاری هیزمی، چشمه و رودی که از کوه‌ها سرازیر می‌شد، زندگی بی‌پیرایه و ساده‌شان را شروع کردند. ۲۵ سال بدون یخچال، ۱۷ سال بدون تلفن و بچه‌‌هایی که در مدرسه خانگی آموزش داده می‌شدند، چطور با طبیعت زندگی کنند، نقاشی بکشند، خطاطی کنند و کتاب بخوانند.

اما جنگل با آن همه مراقبت و نگهبانی چارلز رو به رشد بود و کم‌کم درختان آنقدر آنها را محاصره کردند که مجبور شدند، بخش تُنُک جنگل، خانه بسازند، اینبار با چوب و شیشه. چارلز با دانش معماری، غریزه طبیعت‌گرا و نگاه انسانی‌اش به زندگی، خانه‌ای را طراحی کرد که با الواری که خودش و همسرش از درختان پیر یا مرده جنگل ساخته بودند، شکل گرفت. با ۸۵۰۰ دلار و خرده‌ریزهایی که برای پنجره‌ها، سلول‌های خورشیدی، مواد بازیافتی و ضایعات و دورریزهای مردم تهیه کردند. زندگی آنها شد کارشان و کار، زندگی. از میوه‌ها و سبزی و صیفی که خودشان عمل آوردند، کنسرو و ترشی و مربا درست کردند تا ماه‌ها از خرید و رفتن به شهر بی‌نیاز شوند و با کاشت و فروش درختان کاج کوچک برای کریسمس، مخارج‌ جمع‌وجور زندگی را درآوردند.

چارلز نیم‌قرن از زندگیش را گذاشت تا از سرزمین کوچک خودش حفاظت کند. به اندازه خودش و به خاطر عشقش به درختان سرخ‌چوب منطقه. جلوی قطع بی‌رویه آنها را گرفت و برایشان پلاک قانونی با مشخصات تهیه کرد و همسرش موسسه جنگل سرخ‌چوب را برای مدیریت و محافظت از این گونه خاص درخت، بنا کرد.


چارلز ۸۸ ساله را ببینید که چطور از ساخت خانه‌ شیشه‌ای‌اش با دست و جیب خالی در سال ۹۱ میلادی می‌گوید و ایده‌ای که فقط با تماشای درختان و آسمان به ذهنش رسید. ببینید که چطور این مرد که از بیمارترین آدم‌هاست و هنوز سالم مانده، درباره عشق به ساختن چیزهایی که با طبیعت هماهنگ‌اند، می‌گوید؛ مثل کودکی که با شوق از اسباب‌بازی‌هایش حرف می‌زند از روش‌های ریشه‌دار کردن درختان غول‌پیکر می‌گوید.

«اگر بدانی چطور می‌توانی به رشد جنگل کمک کنی، می‌توانی انتخاب کنی کدام درخت را قطع کنی. می‌توانی بفهمی کدام جوانه‌ها، تا ۵۰ سال دیگر درخت می‌شوند و کدام‌ها در جای نادرستی ریشه دوانده‌اند.»

او که همچنان درد را حس می‌کند و ناسازگار با جامعه‌ است، برای خودش در دل همین جنگل کارگاه نجاری و فلزکاری درست کرده و با ریشه‌های همین درختان مجسمه می‌سازد، با کُندهٔ درختان، میز و صندلی درست می‌کند و بی‌نیاز از ورود به رقابت ترسناک بازار، با ذره‌ذره همین طبیعت پول مختصری درمی‌آورد و با همان هزینه، کلاس‌های آموزشی برگزار می‌کند تا نحوه مراقبت از درختان را به کودکان یاد دهد. حتی حالا که همسرش را از دست داده و تنها در چند هکتار جنگل، طلوع و غروب را تماشا می‌کند.


بخش کوتاه و جمع‌وجوری از همان فیلم بلند را با زیرنویس فارسی ببینید.

*اریک (اریش) فروم، جامعه‌شناس و روان‌شناس، ترجمه: شاهرخ رئیس
** charles bello

نظر شما