صبح جمعه با گوشه ۲۸۲؛ آیا دخترک زندگی کرده بود؟

دختری بود از جنس غم، نمی‌دانم شاید هم عن. در کل هر خری که بود نمی‌دانست چه بنویسد، از کجا بنویسد، چگونه بنویسد، ویرگول بگذارد یا خیر؟ ویرگول را با علامت سوال ادغام کند یا خیر؟ او حتی دیگر آهنگ مناسبی برای ارضای روحش هم نمی‌یافت. آهنگ‌هایی که برایش جان می‌داد هم ماهیت خودشان را رها کرده‌بودند. زندگی در ِ جدیدی به سویش باز کرده‌بوداما وی کفش‌هایش را گم کرده بود، گم کرده‌بود. تکه‌به‌تکه دندان‌هایش را کند، اشک چشمانش را، گوشت‌های اضافی انگشتانش را ناخن‌هایش را دانه‌به‌دانه و در وهلهٔ آخر، موهایش را کوتاه‌کرد تا بند کفش‌هایش را ببندد.
به‌راه افتاد به‌دنبال روشنایی، به‌دنبال نور، پرتو نور. گام‌هایش بلند بود، کم‌کم دوید تا بتواند سریع‌تر معنا را پیدا کند؛ معنای چه؟ نور یا زندگی یا هردو؟ آیا هر دو به یک معنا هستند؟ پرتو را پیدا کرد، ایستاد، سرش را پایین آورد، کفش‌هایش به‌تن بود. آیا دخترک زندگی کرده‌بود؟

آهنگ‌های این صبح‌جمعه در سَوندکلود گوشه:

متن: کانال تلگرام سارینا اسماعیل‌زاده 
طرح: ؟

«گوشه» دفترچه یادداشت چندنفرست که در آن از چیزهایی که می‌بینند و دوست دارند با بقیه شریک شوند، می‌نویسند؛ از موسیقی، کتاب، سینما، سفر و شکم. gooshe@ پادکست گوشه در یوتیوب

نظر شما