ستاره‌ها، اما از سرزمين آبى تخيل پرواز كرده‌اند

at-the-well-1908در یک خانواده ارمنی در نخجوان به دنیا آمده، در ایروان بزرگ شده، در مسکو دانشگاه رفته و نقاشی و معماری خوانده، در تفلیس ازدواج کرده و جوانی و زندگی‌اش در سفرهای مداوم به ایران، ترکیه، مصر، گرجستان، روسیه و …. طی شده. شاید برای همین است که ماردیروس ساریان فقط یک نقاش برجسته ارمنی نمانده و هنرمندی بی‌مرز شده که معماری، نقاشی و طراحی‌هایش در بسیاری از کشورهای منطقه خواهان دارد.

اسب سرخ - ماردیوس ساریان

اسب سرخ – ماردیوس ساریان

ماردیروس ساریان که در سال ۱۸۸۰ میلادی به دنیا آمده بود، سال‌های سخت جنگ جهانی اول و قحطی را تجربه کرد. در همین شرایط، سفر را بر ماندن و مقیم‌شدن ترجیح داد و هنر را از راه همین سفرها و درک فرهنگ و سبک زندگی مردم در کشورهای گوناگون کشف کرد. در سال‌های دشوار ۱۹۳۰ میلادی او نقاشی منظره‌، طبیعت و پرتره را انتخاب کرد. می‌گویند او به شدت علاقمند و پیرو سبک گوگن، ماتیس و شاگال بود.

زنان یهودی در پرشیا (ایران) سال ۱۹۱۳ میلادی - ماردیوس ساریان

زنان یهودی در پرشیا (ایران) سال ۱۹۱۳ میلادی – ماردیوس ساریان

ساریان، از سال ۱۹۱۰ میلادی چند سال سفر فشرده‌ را به ترکیه، مصر و ایران آغاز کرد. طبیعت، زندگی مردم، فرهنگ شرق، داستان‌ و ادبیات، شعر و نقاشی کشورها او را درگیر می‌کرد. در این میان ایران که آن زمان پرشیا خوانده می‌شد، یکی از مقصدهایی بود که همه این المان‌ها و نشانه‌های مورد علاقه‌اش را داشت. فضای پیچ در پیچ بازارهای سربسته شهرهای ایران، پوشش زنان ایرانی، زندگی روزمره، طبیعت بکر آن روزگار ایران و … توجه‌اش را جلب کرد. او بخشی از نبرد رستم و سهراب شاهنامه فردوسی را هم در سال ۱۹۳۴ میلادی با الهام از مینیاتور ایرانی نقاشی کرده است.

persian-woman-1910

زن ایرانی- سال ۱۹۱۰ میلادی- ماردیوس ساریان

منظره‌، طبیعت و چشم‌اندازهای دشت و کویر و کوهستان او را اسیر می‌کرد. همانجا بساطش را پهن می‌کرد و در میان جاده، کاروانسرا یا شهر شروع به نقاشی می‌کرد: «طبیعت همیشه زیباست چون خالص است.»

فضاهای خیال‌انگیز و پر رمز و راز پرشیا در نقاشی‌های او شبیه داستان‌ها و افسانه‌های ایرانی است. فضاهایی که از ایران کشیده شلوغ و پر از شخصیت‌های رنگارنگی است که انگار هر کدام داستانی جداگانه تعریف می‌کنند.

بازار تهران، سال ۱۹۱۳ میلادی - ماردیوس ساریان

بازار در ایران سال ۱۹۱۳ میلادی – ماردیوس ساریان

ماردیروس ساریان، جایی گفته: «زندگی یک جزیره است، مردم از دریا بیرون می‌آیند و به دریا هم برمی‌گردند. اما همین زمان کوتاه زندگی آنها در جزیره، زیباست چون در همین مدت برای درک طبیعت، به زیبایی‌ها و شگفتی‌های زندگی هم پی می‌برند.»

ترکیب رنگ‌ها و ساختن رنگ‌های گرم و تازه برای او در نقاشی‌هایش اهمیت ویژه‌ای داشت: «رنگ همه‌چیز است. حیرت‌انگیز است که با رنگ می‌توانیم همه درک و فهم را از عصاره زندگی نشان دهیم. با رنگ می‌توانم آنچه را درونم اتفاق می‌افتد و آنچه را می‌بینم، قوی‌تر نشان دهم.»

در پرشیا (ایران) سال ۱۹۱۵ میلادی - ماردیوس ساریان

در پرشیا (ایران) سال ۱۹۱۵ میلادی – ماردیوس ساریان

او که فقط خودش را نقاش نمی‌دانست و استقلال ارمنستان را آرزو می‌کرد، در سال ۱۹۱۵ برای کمک به بازماندگان نسل‌کشی ارمنیان توسط عثمانی، به منطقه رفت و روزهایش را صرف همراهی و همدلی با آنها کرد. طراحی نشان ملی ارمنستان کار اوست که همچنان دست‌نخورده باقی مانده است.

در ایران، سال ۱۹۱۳ میلادی - ماردیوس ساریان

در ایران، سال ۱۹۱۳ میلادی – ماردیوس ساریان

در سال ۱۹۶۷ میلادی، محل زندگی او در محله‌ای به نام خودش در ایروان تبدیل به موزه‌ای از آثار و مدال‌ها و جایزه‌هایی شد که در طول سال‌ها فعالیت هنری به او داده شد. ماردیروس ساریان در سال ۱۹۷۲ در ۹۲ سالگی در ایروان درگذشت.

تیتر: شعری از فرهاد عابدینی

نظر شما