جمعه ۲۸۸؛ آهنگ‌های بی‌کلام، برای آنکه در او بی‌حرف می‌روید کلام

اتصال‌هایی در زندگی وجود دارد «که نگنجد در کلام.» آهنگ‌های صبح جمعه با گوشهٔ ۲۸۸ام، بی‌کلامند و شاید به‌درد اتصال‌های غیرکلامی بخورند؛ در روزگار پُرکلامی و اتصالی‌های پُرشمار و بی‌ثمر.

«ما را با آن‌کس که اتّصال باشد دم‌به‌دم با وی در سخنیم، در خموشی و غیبت و در حضور، بلکه در جنگ هم به‌همیم و آمیخته‌ایم، اگرچه مُشت بر همدیگر می‌زنیم با وی در سخنیم و یگانه‌ایم و متّصلیم، آن را مشت مبین، در آن مشت مَویز باشد؛ باور نمی‌کنی؟ باز کن تا ببینی، چه جای مویز چه جای دُرّهای عزیز؟ آخِر دیگران رَقایق* و دَقایق** و مَعارف می‌گویند از نظم و نثر، این‌که میلِ امیر این طرف است و با ماست از روی معارف و دقایق و موعظه نیست، چون در همه جاها از این جنس هست و کم نیست؛ پس این‌که مرا دوست می‌دارد و میل می‌کند، این غیرِ آن‌هاست، او چیز دیگر می‌بیند وَرای آن‌که از دیگران دیده‌است، روشناییی دیگر می‌یابد.»

آهنگ‌های این جمعه را، که بیشترشان هم با پیانو نواخته شده‌اند، این پایین، یا در ساندکلاد گوشه بشنوید و روزگارتان از گزند اتصال‌ها و اتصالی‌هایِ پُرخطر، به‌دور باد:


فیه ما فیه، فصل دهم، مولوی
ای خدا جان را تو بنما آن مقام/کاندرو بی‌حرف می‌روید کلام – مثنوی معنوی، دفتر یکم
اتصالی که نگنجد در کلام/گفتنش تکلیف باشد والسلام – مثنوی معنوی، دفتر پنجم
* جمع رقیقه، چیزهای باریک، کنایه از اسرار و رموز
** جمع دقیقه، نکات باریک
نقاشی: Tacere — Dino Valls

نظر شما