نقاشی که از گرسنگی مُرد

ortachalian beaty

سبک نائیو (آفرینش هنر بدون آموزش) در نقاشی یکی از ژانرهایی است که دوست دارم. سادگی، بی‌آلایشی و راحتی سبک هنر ابتدایی، جذبم می‌کند و برای همین بدون اینکه بدانم سمت کارهایی می‌روم که حس و حال این سبک ظاهرا کودکانه را دارد؛ قبلا هم درباره چند نقاش مطرح این سبک در گوشه گفته‌ایم.

این‌بار پیشنهادمان دیدن کارهای یک نقاش گرجی است که در سبک «هنر ابتدایی» برجسته و شناخته‌شده است؛ نیکو پیروسمانی که به نیکالا معروف بود. او روستایی بود.  پدر و مادرش  در سال‌ ۱۸۶۲ که نیکالا به دنیا آمد، کشاورز بودند و زندگی‌شان در یک تاکستان کوچک با چند گاو می‌گذشت.

برداشت انگور از تاکستان، نقاشی از نیکالا

نیکو بعد از مدتی پدر و مادرش را از دست داد و دو خواهرش در تفلیس او را بزرگ کردند. اما او فضای شهر را برنتافت و بعد از مدتی دوباره به روستای قدیمی‌شان برگشت و گله‌داری کرد. در فضای چوپانی و کشف طبیعت و حیوانات بود که نقاشی را یاد گرفت؛ بدون آموزش و مدرسه.

Niko-Pirosmani Lamb and Easter Tablewith-Flying-Angels-xx-State-Art-Museum-of-Georgia-Tbilisi-Georgia

او در سال ۱۸۸۲ همراه با یک نقاش دیگر با سبکی شبیه خودش، یک کارگاه نقاشی باز کرد اما برای طراحی و نقاشی تخته اعلان‌های شهری و خصوصی و به دست آوردن چند سکه.

بعد از آن برای درآمد بیشتر، چند کار پیش‌پا افتاده در راه‌آهن، مزرعه و مغازه انجام داد. نیکو به شدت فقیر بود و هر کاری را که به نقاشی‌اش کمک کند، دوست داشت. او از مردم سفارش پرتره می‌گرفت، ساختمان رنگ می‌کرد و در مغازه پادویی می‌کرد و آرام‌آرام نقاشی‌هایش شناخته می‌شد.

Fruit Stall oil on oilcloth

اما پیش از همه‌گیر شدن کارهایش، در آوریل سال ۱۹۲۸ از نارسایی کلیه و سوءتغذیه مرد؛ از چیزی که می‌ترسید و برای فرار از آن همه کار می‌کرد تا شکم‌اش را سیر کند.

در تمام سال‌هایی که برای درآمد کم و کوچک تن به هر کاری می‌داد، از شغل‌های ریز و درشت‌اش الهام می‌گرفت و نقاشی می‌کرد. برخلاف خیلی از نقاشان هم‌دوره‌اش روی پارچه‌های مشمعی نقاشی می‌کرد. توجهی هم به جزئیات نداشت و برایش داستان در نقاشی مهم‌تر بود.

Tradition-Niko -Pirosmani-Family-Feast-1907

نیکو پیروسمانی بعد از مرگ‌اش شناخته شد. الهام‌بخش پیکاسو برای طراحی در یک پرتره و پاراجانوف در نمایی از فیلم‌اش شد. چند موزه روسی و گرجی و اروپایی کارهایش را خریدند و عکس‌اش روی اسکناس ملی گرجستان چاپ شد؛ پولی که برای سیر کردن شکم‌اش هیچ‌وقت کافی نبود.

نظر شما