چشم‏‌ها نه به بینایی‌شان که به عینک می‌نازند

تاگور
رابیندرانات تاگور ِ شاعر، در ایران شناخته‌شده است، به خصوص با کتاب ماه نو و مرغان آواره. اما تاگور دستی هم در نقاشی داشت و گاهی نقاشی می‌کرد. سال ۲۰۱۰ دوازده تا از این نقاشی‌ها به ۲٫۲ میلیون دلار فروخته شد و از آنجا که اصولا رقم و پول است که حرف می‌زند، نقاشی‌های تاگور هم طرفداران تازه‌ای پیدا کرد و تاگور ِ نقاش، شناخته‌شده‌تر شد.
تاگور، آهنگ‌های ماندگاری هم ساخته؛ در این ویدیو، سرود ملی هند را می‌خوانَد که شعر و آهنگش را خودش ساخته، سرود ملی بنگلادش هم از ساخته‌های اوست:

تاگور در سفرهای زیادی به جاهای مختلف دنیا، دو بار هم به ایران آمده بود و جشن تولد هفتادسالگی‌اش، سال ۱۹۳۲ در ایران برگزار شد و او در سخنرانی‌اش از علاقه‌اش به ایران گفت و خودش را ایرانی خواند که نیاکانش به هند مهاجرت کردند. در همین سخنرانی گفت:

هر کشور آسیایی، مشکلات تاریخی خودش را با توجه به قدرت، طبیعت و نیازهایش حل خواهد کرد، اما چراغی که هر کدام در مسیر پیشرفت‌شان به دوش می‌کشند، پرتو معرفت همگانی را درخشان می‌کند.

تاگور نقاشی را تقریبا در ۶۰ سالگی‌اش شروع کرد و هزاران نقاشی کشید. در دهه ۳۰ میلادی، نقاشی‌های او در نمایشگاه‌هایی در اروپا، آمریکا و روسیه نشان داده شد و سبک شخصی او در نقاشی، به نسلی از هنرمندان مدرن هند ایده می‌داد.

نقاشی‌های ابتدایی او پُر از موجودات تخیلی و جانوران و پرنده‌هایی هستند که با خط و خطوط کلفت و رنگ‌های کم و تیره کشیده است. تعدادی پرتره زنان هم در میان نقاشی‌های او هست و تعداد کمی منظره یا چشم‌اندازهایی که چندان شلوغ و پُر نیستند. تاگور روی نقاشی‌هایش اسم نمی‌گذاشت. شاید تجربه‌اش در نمایشنامه‌نویسی، کارگردانی و بازیگری تآتر، او را به نقاشی از گروهی از شخصیت‌ها که انگار در صحنه‌ای از یک نمایش بازی می کنند، علاقه‌مند کرده بود.
تاگور

* شعری از تاگور به ترجمه ع. پاشایی

نظر شما