من زن گوبلز بودم

ماگدا گوبلز، یکی از مهم‌ترین -یا شاید مهم‌ترین- زن دوران حکومت نازی‌ها در آلمان بود. از او به عنوان بانوی اول رایش سوم یاد می‌شد. ماگدا، همسرگوبلز، وزیر تبلیغات آدولف هیتلر بود.

کتاب ماگدا، نوشته مایکه زییرووگل روایت زندگی ماگدا و داستان رابطه‌اش با مادر و دختر بزرگش است.

مایکه زییرووگل

مایکه زییرووگل

مایکه، نویسنده‌ای آلمانی و ناشر مستقلی در لندن است. در دانشگاه سواز لندن، عربی خوانده و برای خبرگزاری‌های رویترز و فرانسه کار کرده.

پایان داستان معلوم است. همه ما کم و بیش می‌دانیم که در پناهگاه هیتلر چه گذشت. ماگدا شش فرزند خودش را پیش از خودکشی با شوهرش، کُشت.

مایکه، قهرمان داستان خود را قربانی سیستم نمی‌داند اما در مورد او قضاوتی نمی‌کند.

نویسنده می‌گوید ناکامی مادر ماگدا در برقراری رابطه با دخترش باعث شد تا در نسل بعدی، رابطه مادر و دختری میان ماگدا و هلگا شکل نگیرد.

ماگدا در سال‌های آغاز قرن ۲۰ متولد شد. مشخص نیست پدر و مادرش قبل از تولدش ازدواج کرده باشند. آنها از این که دختری به دنیا آورده بودند راضی نبودند. در پنج سالگی او را به صومعه‌ای در بلژیک فرستادند تا درس بخواند اما پس از آن که مادرش دوباره با یک مرد یهودی ازدواج کرد آنها ماگدا را به خانه بازگرداندند. (این مرد یهودی بعدها از مادر ماگدا جدا شد و در نهایت در اردوگاه مرگ بوخن‌والد مُرد.)

دختر، سرنوشت مادرش را پیدا نکرد. زن جاه‌طلبی شد که خواهان پول و قدرت بود که به آن رسید.

ماگدا زود ازدواج کرد. صاحب یک پسر شد اما شوهرش او را طلاق داد. رابطه او با مادرش همیشه رابطه تنش‌‌آلود و سردی بود

به نظر می‌رسد جوزف گوبلز پاسخی به خواسته‌هایش بود و آن دو با هم شش فرزند داشتند. در سال‌های پایانی جنگ جهانی دوم، ماگدا دیگر آن زن مقتدر نبود. هم از نظر جسمی و هم روحی، ضعیف شده بود.

کتاب سه راوی دارد؛ ماگدا، مادرش و دختر بزرگش

خانواده گوبلز

خانواده گوبلز

راوی مهم‌ترین بخش داستان در سال ۱۹۴۵ هلگا است. او روزانه در دفتر خاطراتش می‌نویسد؛ از این که در پناهگاه چه می‌گذرد. از اولین عشق زندگی‌اش از رابطه‌اش با مادر که با تنش همراه شده.

هلگا می‌نویسد که مادرش همیشه میگرن دارد. رابطه‌اش با مادر چندان گرم نیست. هلگا عاشق سربازی شده که نگهبان پناهگاه است. مادرش این موضوع را نمی‌داند. او و خواهر و برادرانش، از واقعیات بیرون پناهگاه خبر ندارند. برای آنها هیتلر، جایگاهی در حد خدا دارد. این را از مادرشان یاد گرفته‌اند. اما ماگدا از بیرون خبر دارد و می‌داند که وقت چندانی برایشان نمانده.

با این که داستان و پایان آن معلوم است، مهارت مایکه در روایت آن قابل انکار نیست. ماگدا را باید خواند.

تبلیغ ویدیویی کتاب

شناسنامه کتاب
[schema type=”book” url=”http://www.goodreads.com/book/show/16688623-magda” name=”ماگدا” description=”کتاب ماگدا، نوشته مایکه زییرووگل روایت زندگی ماگدا، یکی از مهم‌ترین یا شاید مهم‌ترین زن دوران حکومت نازی‌ها در آلمان است؛ داستان روابطش با مادرش و دختر بزرگش.” author=”مایکه زییرووگل” publisher=”Salt” pubdate=”2013-03-01″ edition=”یکم – ۲۵۶ صفحه” isbn=”1907773401″ paperback=”yes” ]

نظر شما