صبح جمعه با گوشه؛ در اُمیدم کسی با تو شریک نیست


کسی در رادیو یکی از دعاهای صحیفه سجادیه را می‌خواند و لابه‌لا، شرح و تفسیرهای خودش را از اخبار و اتفاق‌های سیاسی، اقتصادی و اجتماعی روز به دعایی که می‌خواند، وصل می‌کرد.

وقتى با من (خدا) مناجات و دعا داريد، فرياد نكنيد چون من براى شنيدن صدای‌تان به فريادتان احتياج ندارم. اما شما براى شنيدن صداى من، به سكوت احتياج دارید.
آگوستین (قدیس)

با خودم فکر کردم احتمالا این آقا تعداد زیادی از شنوندگان را که با سلیقه سیاسی و شرح و تفسیر و افزودنی‌هایش به دعای اصلی مخالفند، فراری می‌دهد. کتاب صحیفه سجادیه را با دقت خواندم و فرازهایی از آن را برای مومنان، و بی‌ایمانانی مثل خودم که ممکن است، این بریده‌ها را فارغ از پیش‌داوری‌ها، برچسب‌ها و هیاهوی موافقان و مخالفان دو آتشه، زیبا بیابند، سوا کردم.

چه بسا چیزهایی بسیار (کثیر) که سرانجامش نابودی است و چه بسا چیزهای اندک (قلیل) که سرانجامش جاودانگی است.

در کردار بس ناتوان و در آرزو بس تنومندم… مطمئن نیستم که خودم را وقف آن چیزی کرده باشم که برایم نزدت بس سودمند است.

… تا که دشمنم از ستم و بیدادم در امان و دوستم از هوا و هوس نفسانی‌ام، مصون باشد.

… چراکه دیدم خواستنِ نیازمند از نیازمند، کاری احمقانه و بی‌خردانه است.

در اُمیدم کسی با تو شریک نیست، در دعایم کسی با تو همراه نیست.

… لذاتش سرآمده و رفته
و پیامدهای آن پابرجاست.

مرا از دِینی (قرض) رهایی بخش که چهره‌ام را زشت و ذهنم را آشفته و اندیشه‌ام را پریشان و اندیشیدن به آن مرا آشفته می‌سازد. به تو پناه می‌برم از پریشانی دِین و اندیشیدن به آن و گرفتارشدن به آن و بی‌قراری از آن.

یاد ما را از مرگ در پایانِ زندگی ما قرار مده.

تنهاییِ نیایش خویش را در شب‌وروز برایم دل‌انگیز کن.

مرا بمیران؛ مردنِ کسی که نورش پیش‌ِ رو و فراسویش سوسو زنَد.

مرا چنان توانگر مکن که سخت‌دل شوم، و آنچنان هولناک بر زمین نزن که بی‌اعتبار شوم.

مرا دلقک بندگانت و لوده خویش نگیر. مرا تنها رهرو خوشنودی خویش نما. سودایم را سودمند گردان.

آهنگ‌های بی‌کلام صبح جمعه با گوشه شماره دویست و هفتاد و سوم، ویژه مومنان و بی‌ایمانان را در ساندکلاود گوشه بشنوید:

نقاشی: مارکو برونزینی
از کتاب شرح و ترجمه صحیفه سجادیه، محمدجواد مغنیه، گزارش پارسی: محمودرضا افتخارزاده، نشر جامی ۱۳۹۱، ۵۵۲ صفحه

نظر شما