صبح جمعه با گوشه؛ گر تو را خاطر ما نیست، خیالت بفرست


راه‌ها هنوز سر جایشان هستند؛ خالی. تو دیگر در این راه‌ها نیستی. من هنوز زنده‌ام. در حاشیه‌ام. هنوز هم آدم‌ها را تماشا می‌کنم و دنبال شباهت‌هایی می‌گردم با تو.
در این زندگی هیچ‌چیز بسته به ما نیست. برای از دست دادن چیزی اول باید صاحب آن بود. ما هیچ‌وقت در زندگی صاحب چیزی نیستیم و هیچ‌وقت هم چیزی را از دست نمی‌دهیم.*
فقط یک نوع پاییدن است و آن پاییدن ابدی است. راه میانه‌ای وجود ندارد. ما به جهانی تعلق داریم که نمی‌پاید. و هر آنچه نمی‌پاید، از آن ِ ماست.**

صبح جمعه با گوشه شماره ۲۴۷ را در ساندکلاود گوشه بشنوید:

 

تیتر: سعدی
عکس: بن نانری
* کریستین بوبن؛ فراتر از بودن و موتسارت و باران
** آلبر کامو؛ یادداشت‌ها

نظر شما