صبح جمعه با گوشه؛ من نخُفتم و نخوردم و چنین شدم و چنان شدم بی‌تو

زن سایه دست
خَلَقَ آدَمَ عَلی صُوْرَتِهِ* آدمیان همه مظهر می‌طلبند. بسیار زنان باشند که مستور باشند، اما رو باز کنند تا مطلوبی ِ خود را بیازمایند – چنانکه تو اُستره (پوشیده) را بیازمایی – و عاشق به معشوق می‌گوید، من نخفتم و نخوردم و چنین شدم و چنان شدم بی تو، معنیش این باشد که تو مظهر می‌طلبی، مظهر تو منم تا بدو معشوقی فروشی.
و همچنین علما و هنرمندان، جمله مظهر می‌طلبند کُنْتُ کَنْزاَ مَخْفِیاَفَاَحْبَبْتُ اَنْ اُعْرَفَ** (من گنج نهانی بودم و دوست داشتم شناخته شوم).

آهنگ‌های صبح جمعهٔ دویست‌وسی‌وششم با گوشه را در ساندکلاود گوشه بشنوید:


فیه ما فیه، فصل شصت‌وششم، مولوی
*خدا آدم را بر صورت خود آفرید.
منسوب به پیامبر اسلام
**من گنجی پنهان بودم، دوست داشتم كه شناخته شوم، پس خلق را آفريدم تا شناخته شوم.
احقاق الحق، جلد یک، صفحهٔ ۴۳۱.
عکس: vsco.co

One Comment

نظر شما