وصله‌ای بر چرخ پَنچرم باش

از یک گوشه‌ای در این مدت غافل شدیم و آن بررسی و کارشناسی که نه، سبُک‌سنگین کردن چیزهاست؛ اولین سبک‌سنگین، درباره اسپری (افشانه) ضدپنچری است که انگار روش قدیمی بازکردن تیوب، چسب و وصله و استفاده از تشت آب را برای پیدا کردن سوراخ، به تاریخ سپرده است.

شنیده بودم اسپری‌هایی وجود دارد که اگر به لاستیک پنجر دوچرخه‌ تزریق کنی، هم سوراخ تیوب را بدون درد و خونریزی می‌گیرد، هم از پنجرشدن‌های گاه‌ و بی‌گاه بعدی جلوگیری می‌کند؛ شاید بشود به قرص پساضدبارداری یا یک‌جور علاج واقعه پس از واقعه، تشبیه‌اش کرد.

یک‌بار که عقل دوراندیش‌ام در بالاترین سطح خودش کار می‌کرد -و این بسیار کم اتفاق می‌افتد- یک دانه از این اسپری‌های ضدپنچری را خریدم و با خودم گفتم، قیمتی که ندارد و جاگیر و سنگین هم که نیست، می‌گذارمش لالوهای وسایل دوچرخه‌ام که اگر وقت و بی‌وقتی وسط بیابان پنچر شدم، خوراک ماران و عقربان و رتیلان بیابان نشوم.

حالا شما که باور نمی‌کنید ولی من گاهی مسیری شش‌ونیم کیلومتری را -در واقع ۱۳ کیلومتر رفت‌ و برگشت- که بی‌شباهت به حال و هوای جهنمی نیست که علاءالدین در این بازی طی می‌کرد تا به جاسمین برسد، در هوای حدود ۴۰ درجه سانتی‌گراد، رکاب می‌زنم.
دوچرخه سواری در جهنم
یک‌بار که یک ساعت مانده به غروب، سراغ دوچرخه‌ام رفتم تا مسیر جهنم را برگردم، دیدم که چرخ جلوی دوچرخه‌ پنچر است و راستش آن روز عقل نزدیک‌بینم طبق معمول برنده شده بود و گفته بود حالا چه کاری است که یک اسپری الکی را هم با خودت بار بزنی و ببری؟ برو و از هوای بیابان و دوچرخه‌سواری‌ات در جهنم لذت ببر. نتیجه اینکه قدم‌زدن از وسط جهنم در تاریکی مطلق، با دوچرخه پنچری که وبال گردن بود هم به تجربه‌هایم اضافه شد.
وقتی جنازه‌ام به خانه رسید سراغ این اسپری رفتم تا ببینم اصلا کار می‌کند؟ در پلاستیکی‌اش را شکستم و شیلنگ باریکی را که شبیه شیلنگ تلمبه باد است در والو تیوب دوچرخه فرو کردم و اسپری را تا ته در تیوب خالی کردم. ماده کف‌طوری وارد تیوب شد، چرخی با دوچرخه زدم و رفتم تا صبح خوابیدم. با خودم گفتم این الان گرم است و حالی‌اش نیست، به صبح نکشیده این لاستیک دوباره پنچر می‌شود.

صبح شد، و صبح‌های زیادی از آن روز گذشت و لاستیک سرجایش است و یک بار دیگر هم این مسیر را با دوچرخه طی کرده‌ام و باید بگویم از این به بعد هرگز بدون این اسپری کوچک و ارزان، نه در جهنم که حتی در بهشت هم دوچرخه‌سواری نخواهم کرد.

پیش از استفاده از اسپری، لاستیک را با دقت نگاه کنید و اگر چیزی مثل میخ وارد لاستیک شده، آن را درآورید. ماده کف‌آلود توی اسپری، زیر فشار است و مواظب باشید از کنار والو تیوب به سر و صورت و لباس‌تان نپاشد. بعد از وارد شدن ماده به تیوب، کمی لاستیک را بچرخانید یا با دوچرخه دوری بزنید تا ماده، توی تیوب پخش شود. اصراری به استفاده از این نوع خاص‌اش ندارم اما این دم دستم بود و امتحان‌اش کردم و جواب گرفتم، شما اگر نمونه خوب یا حتی بدی می‌شناسید این پایین معرفی کنید تا خیرتان به دیگران برسد.

«شعر» از شاعر گوشه:
پنچر شدن با تو آسان است
که برای هر سوراخی وصله‌ای در آستین داری ای قشنگ

2 Comments

  1. پریا پاسخ

    خیلی دوست داشتم اینو… سال دیگه که دوست پسرم با دوچرخه ش از اروپا تا آفریقای جنوبی رو رکاب میزنه یکی دو تا از اینا رو بهش کادو میدم :)

نظر شما