بی‌قرارِ مُردن

restless b

نقاشی پوستر فیلم رست‌لساین نوشته جاهایی از داستان فیلم را لو می‌دهد.

پسر نوجوان ساکت و مغموم، یک دلخوشی در زندگی دارد؛ اینکه به مراسم خاکسپاری و عزاداری آدم‌هایی برود که نمی‌شناسد. مرده‌هایی که دوست و آشنا‌هایشان در مراسم برایشان سخنرانی می‌کنند و خاطرات کلیشه‌ای از آن‌ها تعریف می‌کنند.

انوک (هنری هاپر) خودش یک‌بار مرگ را تجربه کرده. زمانی که همراه با پدرومادرش در یک سانحه رانندگی به شدت آسیب دیده و به کما رفته. خودش می‌گوید در چند دقیقه‌ای که مرده، توانسته با روح یک خلبان کامیکازه ژاپنی ارتباط برقرار کند. این روح ژاپنی همیشه با او حرف می‌زند و راهنمایی‌اش می‌کند. او با یکی از نزدیکان‌اش زندگی می‌کند و هیچ‌کس را به خاطر دفن پدرومادرش پیش از به هوش آمدن خودش در دوران کما، نمی‌بخشد.
یک روز در یکی از همین عزاداری‌ها با دختر نوجوان موکوتاه رنگ‌پریده‌ای روبه‌رو می‌شود که به او می‌گوید لباس تیره پوشیدن در مراسم تدفین دیگر مد نیست. آنابل (میا واشیکوفسکا) از این پسر غمزده و درون‌گرا خوشش می‌آید و وارد زندگی‌اش می‌شود، چون معتقد است او آدم متفاوتی است.

پوستر فیلم «رست‌لس» با زیلوفون
ارتباط این دو نوجوان آنجا قوی می‌شود که دختر می‌گوید سرطان دارد و فقط سه ماه زنده است. از آن لحظه قرار می‌شود دختر در این سه‌ماه چیزهای تازه‌ای را تجربه کند؛ مثل یادگرفتن زیلوفون.

آنابل، عاشق طبیعت است. ساعت‌ها در پارک می‌نشیند و سوسک‌ها و سنجاقک‌ها را تماشا می‌کند و از آن‌ها طرح می‌کشد، برایشان اسم می‌گذارد و عاشقشان می‌شود.
او به انوک هم یاد می‌دهد که هر پرنده چه ویژگی‌هایی دارد، چطور مهاجرت می‌کند و علایق‌اش چیست. انوک بدون اینکه بفهمد کم کم به همین بخش‌های شخصیت آنابل دلبسته می‌شود. آرام آرام عاشق سبک قدیمی لباس‌های او می‌شود، همراه با آرامش و اطمینان دخترک و مرگی که کم کم برای هر دو زیبا می‌شود. آسایش در طبیعت، کتاب‌های نخوانده، کارهای ساده انجام نشده و تجربه‌های غریب ِ نداشته، چیزهایی است که آن‌ها در این سه ماه با هم کشف می‌کنند. آنقدر که هر چه به زمان مرگ نزدیک می‌شوند، آسوده ترند. می‌ماند خوراکی‌ها و نوشیدنی‌های متفاوتی که می‌خواهند روز عزاداری و خاکسپاری سرو شود. مراسم عزاداری که انوک بعد از سه ماه دوباره در آن شرکت می‌کند. اینبار اما او یکی از نزدیکان مرده است که باید برایش سخنرانی کند.


گاس ون سنت
، بعد از فیلم‌های جری و میلک که دوست‌شان دارم، این فیلم را در سال ۲۰۱۱ ساخته؛ بی‌قرار، فیلمی است درباره مرگ و بیشتر درباره عشق و زندگی.

نظر شما